گرانی کاغذ مانع تألیف است، معنای ترجمه این نیست که خودمان را گم کنیم
به گزارش بلندانیوز، بهرام دبیری نقاش که به تازگی کتاب باید می گفتم از او منتشر شده است در گفت وگو با خبرنگاران ؛ در خصوص مسائل هنرمندان در حوزه تألیف گفت: من گمان می کنم ادبیات نسبت به بقیه هنرها گرفتارتر است، چرا که موضوع سانسور وجود دارد، موضوع کاغذ و گرانی آن، موضوع ناشر که آیا دلسوز فرهنگ و هنر و ادبیات این کشور است یا خیر از موانع تألیف است. وقتی کتاب نویسنده ده بار ارجاع داده می شود که بازنویسی شود دیگر رمقی برای نویسنده نمی ماند تا با اشتیاق دست به تألیف بزند. نقاشی تابلویی است که در اختیار نقاش است اما کتاب اگر چاپ نشود یا چاپ آن تعداد قابل توجهی نباشد به چه دردی خواهد خورد؟
دبیری ادامه داد: موضوع دیگر این است که در کشور ما کتاب خوانی امری نو است در 60-70 سال گذشته سواد به این شکل نبود کتاب و چاپخانه ها خیلی نبود. در حال حاضر هم اینترنت به صورت سواد موهومی در فضا سرگردان است و هر کسی به عنوان هنر در آن فعالیت می کند. وقتی صحبت نقد بر مسائل تئوریک است باید از دانشگاه تغذیه شود و به دانشگاهیان فضا داده شود. ما نباید دوران درخشانی که در دانشگاه استادانی داشتیم که به بهترین شکل هنرهای تجسمی و تئاتر و موسیقی درس می دادند را فراموش کنیم متاسفانه دیگر دانشگاه و کارگاه های ما به شکل قدیم نیست و نتایج آن هم این وضع فرهنگ هنر است.
دبیری به دیگر مسائل تألیف اشاره کرد و گفت: وقتی با بزرگانی چون محمود دولت آبادی صحبت می کردم آن ها هم به این موضوعات اشاره می کردند که وقتی نویسنده سه سال وقت می گذارد کتابی می نویسد بعد از آن آیا ناشری پیدا کند که کتاب را چاپ کند یا خیر؟ در نهایت هم از نظر مالی چیزی دست نویسنده را نمی گیرد. در اروپا ما می بینیم که گابریل گارسیا ماکز کتاب صد سال تنهایی را می نویسد و همین کتاب هم از نظر معروفیت هم مالی زندگی او زیر و رو می شود. وقتی وضع نویسنده به این شکل فاجعه بار است شرایط تألیف به این شکل کم خواهد شد.
دبیری درباره انجام ترجمه و کسانی که می توانند تألیف کنند ولی ترجمه و ورود دانش غربی را ترجیح می دهند گفت: نویسنده های بزرگ ما به این فکر نکردند که در غرب چگونه می نویسند و یکی از درخشان ترین نویسندگان شد. حتی فقر هم نمی توانست جلو آن نویسندگان را بگیرد موضوع آن باور و آن فکر خلاق آن ها بود. نیما به ما آموخت می توان مدرن بود و بی هویت نبود نباید چشممان به غرب باشد درست است باید دانش وارد شود، باید همه جهان را دید و شناخت اما هویت را نباید از یاد برد. در همه هنرها این صادق است، مثلا در سینما این اتفاق می شود سینمایی که برای جایزه فیلم می سازد.
این نقاش پیشکسوت درباره زیاد بودن کتاب های ترجمه هنر گفت: ترجمه اتفاق خوبی است و به شناخت ما از دیگر هنرمندان کمک می کند. معنای ترجمه این نیست که خودمان را گم کنیم. ترجمه به نگاه ما وسعت می دهد اما در صورتی که از این جهانی که خواندیم و دیدیم بیاموزیم و در بستر همین فرهنگ به کار ببریم، این معجونی است که در آن خلاقیت اتفاق می افتد. در تمام کارهای نویسنده های غربی فرهنگ و تاریخ شرق برایشان خیلی مهم بوده و از این هنر آموخته اند. اینجا یک منبع تاریخی چندهزار ساله است.
بهرام دبیری اضافه کرد: شما چطور می خواهید نقاش و هنرمند و مجسمه ساز و کسانی که دست به تألیف کتاب بزنند از دانشگاه بیرون بیاید وقتی استادی ندارند که این را آموزش دهد یا خود در زمینه کاری کرده باشد، وقتی منبع ندارد، وقتی هزینه سفر ندارد تا از نزدیک هنر جهانی را ببیند و با این جا مقایسه کند و بنویسد. اوضاع مالی و فرهنگی طوری شده است که فرصت تجربه و دیدن را می گیرد و تألیف نیاز به این تجربه ها دارد. اگر در اشل اجتماعی صحبت می کنیم دانشگاه مهم است. در اشل فردی خلاقیت های خاصی می خواهد که معمولا استثناها هستند و باعث جریان سازی می شوند.
منبع: ایبنا - خبرگزاری کتاب ایران