چرا باید قبل از حرف زدن حتما فکر کنید؟
به گزارش بلندانیوز، خبرنگاران - ترجمه از یگانه سهرابی: همه ما این کار را انجام داده ایم. لحظه ای که گروهی از کلمات از دهانمان بیرون می پرند بدون این که در خصوص آن ها فکر نموده باشیم و بلافاصله پشیمانی خودش را به صورت سرخ شدن صورت و معذرت خواهی های مکرر نشان می دهد. کاش می توانستیم قبل از حرف زدن فکر کنیم! نباید این طور باشد و با کمی تمرین در واقع می توان جلوی این اتفاق ها را گرفت.
سعی کنید همیشه قبل از حرف زدن فکر کنید، زیرا کلمات و ثاثیرات شما دانه موفقیت یا شکست را در فکر دیگران می کارند. - ناپلئون هیل
آیا ما به یک زبان مشابه صحبت می کنیم؟
مادرم اخیرا پیغامی برای من گذاشت تا برای مراقبت از پرنده هایش از من تشکر کند. او زیر آن را با عبارت LOL امضا نموده بود. در زبان من معنی این عبارت یعنی بلند بخند (Laugh Out Loud)! و در زبان او معنای آن می گردد با عشق فراوان (Lots Of Love). شگفت انگیز است که ما می توانیم با هم صحبت کنیم.
زمانی که صحبت می کنیم، به حرف هایمان با کلمات و عباراتی که برایمان شخصی شده اند رنگ می بخشیم. ما این عبارت را از دوستان، خانواده یا حتی مطالب طنزی که در اینترنت می خوانیم یادگرفته ایم. این ترکیب کلمات، طبیعی جلوه می نماید و ما از مخاطبین یا خواننده ها انتظار داریم که منظور ما را متوجه شوند. اگر واقعا می خواهید که شونده متوجه منظور شما گردد، سعی کنید قبل از حرف زدن کمی فکر کنید، و سپس از عبارات یا کلماتی بهره ببرید که خود آن ها ممکن است استفاده نمایند.
آیا من تنبل شده ام؟
زمانی که برای مدتی با کسی رابطه داشته باشید، دگرگونی عجیبی رخ می دهد. مردم تنبل تر می شوند به طوری که در هنگام صحبت کردن با همدیگر کمتر به احساسات و افکار طرف مقابل فکر می نمایند. اشتباه نکنید! هیچ سوء نیتی در کار نیست؛ ما تنها با همدیگر وارد یک محدوده راحتی می شویم و می دانیم که طرف مقابل متوجه منظور ما می گردد.
در این جا بخشی از یک متن روانشناسی را ذکر می کنم تا منظورم را روشن تر بیان کنم:
در روز های اول رابطه:
عزیزم، نمی خواهم منظورم را اشتباه متوجه بشوی، اما متوجه شدم که مو های بالای سرت نازک شده اند. می دانم مرد ها روی از دست دادن موهایشان حساس هستند، اما نمی خواهم کس دیگری بدون این که تو انتظارش را داشته باشی، این حرف را به تو بزند و خجالت زده ات کند.
زمانی که رابطه به خوبی شکل گرفته است:
متوجه شده ای که بخش زیادی از مو های پشت سرت ریخته است؟ شانه کردنشان دیگر فایده ای ندارد. اگر احساس بدی در خصوصش داری یک کلاهی، چیزی سرت بگذار. بیشتر مرد ها مو های بالای سرشان را از دست می دهند و این اصلا مسئله مهمی نیست.
کاملا معین است که کدام یک از این دو احساس همدردی بیشتری را منتقل می نمایند و احتمال زیادتری وجود دارد که برداشت مثبتی به وجود بیاورند. تشخیص این مورد در هنگام صحبت کردن می تواند مشکل باشد، اما با کمی تمرین به کار راحتی تبدیل می گردد.
آیا واقعا حرفی برای زدن دارم؟
در زمان کودکی، مادربزرگم به من می گفت که اگر حرف خوبی برای زدن نداری، پس هیچ حرفی نزن. مادربزرگم تحمل شنیدن غیبت را نداشت، پس این حرفش کاملا منطقی به نظر می رسید. اما می توان این عبارت را بسط داد و آن را کمی اصلاح کرد. اگر حرفی برای زدن نداری، پس هیچ حرفی نزن!
در بسیاری از اوقات مردم تنها برای پر کردن سکوت های ناخوشایند صحبت می نمایند؛ تنها برای این که باور دارند گفتن چیزی، یا هر چیزی، بهتر از این است که یک گوشه ساکت بنشینند. این حتی ممکن است برای برخی از افراد باعث اضطراب و ناراحتی گردد.
زمانی که شخص دیگری صحبت می نماید، به او گوش کنید. منتظر فرصتی برای حرف زدن نباشید، فقط گوش کنید. در واقع چیزی که طرف مقابل می گوید را بشنوید، به آن فکر کنید و در صورت احتیاج پاسخ دهید.
آیا من در حال کشیدن تصویر درستی هستم؟
یکی از متداول ترین انواع سوء تفاهم ها در هنگام صحبت عدم وجود شاخص مرجع است. گونه ای از کلی صحبت کردن بدون ذکر کلمات خاص. به عنوان مثال، به این دو عبارت ساده نگاه کنید: می گردد آن را به من بدهی؟ و آن چیزی که آن جاست را به من بده! چقدر از جملات مشابه این ها در صحبت های روزمره خود استفاده می کنید؟
مستمع از کجا باید منظور شما را متوجه گردد؟ کسی که حرف شما را می شنود، آغاز می نماید و جا های خالی را با چیز هایی که ممکن است کاملا با منظور شما متفاوت باشد، پر می نماید. شما به نمک را به من بده فکر می کنید، اما به جای آن فلفل به شما داده می گردد. این می تواند باعث پریشان خاطر شدن مستمع گردد و مهم تر از آن، باعث عدم درک و گاهی هم مشاجره می گردد؛ بنابراین بهتر است قبل از حرف زدن سعی کنید مردم، مکان ها و اشیاء را برچسب گذاری کنید؛ به گونه ای که درک حرف شما برای هر مستمع ای ساده باشد.
من از چه کلماتی استفاده می کنم؟
کاملا معین است که کلمات و فعل هایی که ما استفاده می کنیم، یا نمی کنیم نشان دهنده محلی که در آن بزرگ شده ایم، تحصیلات، یا افکار و احساسات ما هستند. با کمی وضوح کمتر، ضمایری که استفاده می کنیم بینشی نسبت به احساسات ما در جملاتی که بیان نموده ایم ارائه می دهند. تحقیق جیمز پنبیکر در دهه 1990 میلادی به این نتیجه رسید که کلمات دستوری، نشانه های مهمی از شرایط روان شناختی افراد هستند و نسبت به کلمات محتوایی اطلاعات بیشتری در خود دارند.
آغاز یک جمله با به نظر من... نشان دهنده تمرکز بر خود به جای همدردی با مستمع است؛ در حالی که درخواست از گوینده برای شرح بیشتر و واضح تر در خصوص حرفی که می زند، نشان دهنده این است که شما به آن ها گوش می دهید و حتی اگر با حرف هایشان موافق نباشید، برایشان احترام قائل هستید. پس همیشه قبل از حرف زدن این نکته را هم مدنظر داشته باشید.
آیا نقشه واقعا نشان دهنده قلمرو هست؟
قبل از حرف زدن، ما گاهی یک سناریو می سازیم که باعث می گردد به گونه ای رفتار کنیم که ضرورتا شرایط واقعی را منعکس نمی نماید. کمی پیش، یکی از دوستانم به من قول داد در پروژه ای که من در حال کار روی آن بودم یاری بزرگی به من بکند. بعد از دیدار اولیه و چند قول و قرار بزرگ، ما یک نقشه کشیدیم و آغاز به اجرای آن کردیم. یک هفته و چند روز گذشت و من سعی کردم از دوستم بپرسم اوضاع چطور پیش می رود. بعد از پیغام های صوتی و ایمیل های بی پاسخ و سکوت طولانی، یک هفته بعد دوباره سعی کردم و دوباره پاسخی دریافت نکردم.
من ناامید شده بودم و احساسی بیشتر از کمی ترس و خشم داشتم. آن پروژه به وضوح برای من نسبت به او اهمیت بیشتری داشت و من آغاز به ساخت همه انواع احتمالات دیوانه وار کردم. بالاخره توانستم دوستم را پیدا کنم و بلافاصله برای او درباره قول و قرار هایی که توانایی که نگه داشتنش را نداشت، آغاز به یک سخنرانی جانانه کردم. اما او در میانه صحبتم با خبر فوت برادرش من را متوقف کرد. کاش قبل از حرف زدن کمی فکر نموده بودم...
منبع: lifehack
پ
منبع: برترین ها